لحظه های سرشار از شادی
دردونه مامان سلام .......
اگه میبینی خیلی دیر به دیر وبلاگت رو آپ میکنم دلیلش مشغله بیش از حد مامانیه......
آرنیکا جونم الان منو بابا داشتیم فکر میکردیم که با اومدن تو چقدر زندگیمون دگرگون شده لحظه به لحظه زندگیمون با تو غرق شادی و نشاط شده..... حالا دیگه حتی وقتی میخوابی دلم برات تنگ میشه.... الان هم منو خوب میشناسی هم بابا رو.... از همین الان مشخصه که حسابی مهمون نوازی آخه هر کی میاد خونمون تو سینه خیز میری استقبالش.... اما اینو هم بدون که یه لحظه نمیشه ازت غافل شد ممکنه هرکاری بکنی.... هرجا میرم سریع دنبالم راه میفتی و جیغ های بنفش میکشی.... آرنی جونم از ته دل دوستت دارم امیدوارم دنیا بهترین خاطرات رو برات بسازه.....
اینم یه عکس خوشگل از نفس مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی